loading...

آئین مستان

متن سینه زنی زمینه شهادت فاطمه,سینه زنی زمینه شهادت فاطمه,شهادت فاطمه,فاطمه,متن مداحی شهادت فاطمه,مداحی شهادت فاطمه,متن نوحه شهادت فاطمه,نوحه شهادت فاطمه,متن سی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1708 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 586 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6680 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3744 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4124 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3652 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4166 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 756 زمان : نظرات (0)

دیشب تو خواب،بابامو دیدم

که تو نگاهش یه دنیا غم بود

امیرالمومنین علیه السلام فرمود:فاطمه جان رحمی به حال بچه هات بکن ... فرمود:من دیگه باید برم

دیشب تو خواب بابامو دیدم

که تو نگاهش یه دنیا غم بود

از وقتی که چشامو دیدش

همش حواسش،به صورتم بود ...

گریه م گرفت،وقتی دیدم

خبر داره (از غربت من۳)

میگفت چرا،خون افتاده

به چشمایِ (امانتِ من۳)

حالا وقتِ رفتنه اما

خاطره هامون،راهمو بسته

میخوام پاشم،جلوت بشینم

دردِسره این دستِ شکسته

دلم میخواد،پاشم بازم

دخترمو (بغل بگیرم۳)

حالا که اون منو میخواد

جلو چشاش،دارم می میرم

حالا وقتِ وصیتامه

بلند شو رخت عزا به تن کن

نیمۀ شب،تنهایِ تنها

با اشکِ چشمات،منو کفن کن

چن تا کفن برایِ من برایِ تو

(برا حسن هست۳)

مادر بمیره که فقط برا حسین

(یه پیرُهن هست۳)

حسین ... وا .....

نمیدونم کنار گودال اون لحظه مادر بود یا نه! وقتی که اون نانجیب پیراهنُ داشت از تنش بیرون می آورد ... (برا حضرت زهرا هر چقدر داد بزنی کمه ...) برا این مادری که فرمود : یا رسول الله مهریه منم مثل دخترای دیگه باشه ؟ فرمودند :چی میخوای دخترم ؟ گفت : مهریۀ من میخوام از طرف خدا یه امان نامه باشه برا امت تو روز قیامت بتونم شفاعتشون کنم ... جبرییل نازل شد ، آورد ... امضا شده از طرف پروردگار .

امروز وقتی که داشت وصیت میکرد به امیرالمومنین اون نامه رو آورد ، فرمود : این نامه رو بذار زیر کفنم ...

این روایتم توی بحارِ : امیرالمومنین میفرمایند : دیدم فاطمه داره گریه میکنه ... تو گریه هاشم میگه : خدا ! شیعیان ما ... شیعیان ما ... دوستان حسینم ... دوستانِ علی ... همه دل نگرانی این مادر نه برای زینب نه برای ابی عبدالله ... برا من و تو بوده ...

همه وصیتاشو کرد، صدازد : علی جان! "غَسِّلنی بِاللَّیل ... کَفِّنّی بِاللَّیل ... دفِّنّی بِاللَّیل ..." نکنه کسی باخبر بشه .. اما مثل امروز مولا وقتی برگشت خانه دید انگار وضع فرق کرده ... دیشب وصیت میکرد اما امروز بلند شده داره خونه رو جارو میزنه . الهی قربون این مادر مهربون برم ... با این بهونه همه رو از خونه بیرون کرد ... کسی نباشه جون دادنش رو ببینه ... علی جان برو مسجد قربونت برم، میخوام نان درست کنم برا بچه هام ... حسنم،حسینم شما هم برید مسجد ... فقط وقتی تنها شد با اسماء ،خیالش راحت شد همه رفتند ... فرمود : اسماء!  ساعتی بعد وقتی آمدی تو حجره م اول وارد نشو . اگر دیدی روبه قبله خوابیدم ، پارچه ای روم انداختم بدون مهمانِ بابام رسول خداشدم ... بگو برن علی رو صدا کنند .. اسماء میگه دل تو دلم نیست، خدا نکنه بلایی سر دختر پیغمبر بیاد .. اما امر فاطمه ست...

گذاشتم ساعتی گذشت،وارد حجره شدم،دیدم دختر رسول الله رو به قبله خوابیده،یه پارچه رو صورتش انداخته،آمدم صداشون زدم ... بی بی جان! :کلِّمینی! جوابمو بده ... داشتم با فاطمه حرف میزدم یه وقت دیدم درِ خونه باز شد آقازاده ها وارد خونه شدند ، یه نگاه به من کردند اسماء مادرمون کجاست؟ الان داشت برامون نون درست میکرد ، حالش بهتر شده بود ، دیدند آقازاده ها مادرشون خوابیده.با تعجب گفتند این موقع روز هیچ وقت مادرمون نمیخوابید ....

دویدند وارد حجره شدند ... دیدند مادر رو به قبله خوابیده ... وقتی رو صورت مادرُ کنار زدند ،دیدند مادر از دنیا رفته .. سریع دیدند امام حسن خودشُ رو سینۀ مادر انداخت ... هی صدا میزنه مادر جواب حسنُ بده دارم دق میکنم ...

جوونا اربابتون یه کاری کرد تا قیامت بهتون درس داده ... یه وقت دیدن آمد پایین پای مادر ... رو پاهایِ مادرُ کنار زد ... صورت گذاشت کف پایِ مادر ...

قدیمیا اینطوری روضه رو میخوندن ... میگفتن هر دیدی یه بازدیدی داره ... اینجا حسین پایین پای مادر اومد ... تو گودال مادر اومد پایین پا نشست ... اما مدینه کجا ؟! کربلا کجا؟! جلو چشم مادر ..."والشِّمرُ جالسُُ عَلی صَدرِه ..."

هر چی میگفت آه جگرم ... کسی صداشو نمیشنید ... مادر تو سینه میکوبید براش ... بمیرم برات ... غریبِ مادر ...

"بُنَیَّ قَتَلوکَ عطشانا..."

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 685 زمان : نظرات (0)

وقتی آهِت توی سینه سد میشه

برای دلِ  تو خیلی بد میشه

چادر مادرتو لگد کنند

به خدا غرورتم لگد کنند

به خدا دلی که ناامید میشه

خوشیاش یه دفعه ناپدید میشه

یکی دست رو مادرت بلند کنه

یه روزه موهات همه سپید میشه...

فاطمه جان!

حالا هر اتفاقی که بود گذشت

منم و یه جیگر سوخته و تشت

جیگرم تو کوچه سوخت اون روزیکه

مادرم با دست دنبالم میگشت

شنیدم بد زدنت...تو رو بی هوا زدنت....مادر...مادر

یه کاری کردن تو کوچه ی بنی هاشم ‌‌‌...کار رو رسوندن پشت در...مادر جوونو پشت در اسیر کردن...شنیدم در افتاد روت فاطمه...به اینا اکتفا نکردن...

صلی الله علی العریان...

خوشی ز عمر ندیده خدانگهدارت

صنوبری که خمیده خدانگهدارت

قرارِ بعدیِ ما کربلا زمان غروب

کنار راس بریده...چه زمانی؟"الشمر جالس علی صدره..."

مادرش آمده گودال مچرخان بدنش...

استخوان های گلویش زِ قفا ریزد...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2611 زمان : نظرات (0)

همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند

من بودم و همین دو سه تا بچه های تو

خیلی به مجتبای تو برخورد فاطمه

فامیل کم گذاشت برای عزای تو

جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم

از بس که خالی است در این خانه جای تو

زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم

یک ختم با شکوه بگیرم برای تو ...

علی رو حلال کن ، ورم داره بازوت

علی رو حلال کن ، که بشکسته پهلوت

علی رو حلال کن برا لحظه ای که

تو افتاده بودی در افتاده بود روت ..

علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن ..

علی رو حلال کن ، عدو بی حیا شد

علی رو حلال کن ، که غوغا به پا شد

علی رو حلال کن برا لحظه ای که

برا اولین بار که پایِ مغیره به این خونه وا شد

علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن ..

زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم

یک ختم با شکوه بگیرم برای تو ...

از دست گریه های تو راحت شد این محل

شِکوه نمی کنند به من از صدایِ تو

*هر شب میومد کنارِ قبر زهراش .. یکی ازین شبا تا خواست در و ببنده دید صدا گریه میاد .. دید صدا صدایِ حسینِ ... میگه بابا امشب میری میشه منم ببری ؟.. من دلم برا مادر یه ذره شده .. نیمه شب دست حسینُ گرفت . با هم قدم قدم زنان اومدن کنارِ قبرِ بی بی ، چند قدم مونده به قبرِ بی بی دیدن حسین پا برهنه شد .. آروم آروم خودشو رسوند کنارِ قبرِ مادر .. دست به سینه گذاشت سلام داد .. یه وقت خودشو انداخت رو قبر مادر ، صورت به قبر گذاشت .. گفت مادر دلم برات تنگه ... مادر رفتی دیگه خبر از بچه هات نمی گیری .. ( کجا نشستن گریه کنا ، گفتمو التماسِ دعا ...) اینجا یه جا بود نیمه شب حسین صورت به قبرِ مادر گذاشت ... یه نیمه شبی هم بعدِ کربلا ، زینب اومد کنارِ قبرِ مادر ... صورت رو قبرِ مادر گذاشت ... گفت مادر ، یادته یه پیراهن بهم دادی به حسین بدم ؟ .. مادر هر دختری بره سفر ، سوغات می آره ، منم سوغات آوردم ... این پیراهن پاره پاره و خونی رو گذاشت رو قبرِ مادر ... مادر اینم سوغاتِ سفرِ زینب

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 363 زمان : نظرات (0)

ای قبر پنهانِ تو در قلب همه، اُمّ أبیها ..

دل مثل پهلویت شكسته فاطمه، اُمّ أبیها ..

ای اشکِ تو همراه امواج فرات ای همدم غم

تا كی رسد بر جانِ فرزندان تو غم‌هایِ عالم

شفیعۀ ما دعایمان كن

به مهر خود آشنایمان كن

از این غریبی رهایمان كن

از این غریبی رهایمان كن

بر زمین خونِ محبان شما

ذكر ما شد كلّ ارضٍ كربلا ...

«یا من بَدَا فی كُلِ ضِلع ٍ كَسرُها أُمَّ أَبیها»

ای آنكه در هرسینه‌ای شكستگی‌اش نمایان شد

«حَتّی غَدَا فی كُل قَلب ٍ قبرُها أُمَّ أَبیها»

تا جایی‌كه در هر دلی آرامگاهی برای او هست

«أُمّاهُ لَو تَبكینَ قتلَ السِّبطِ فی جنبِ الفُراتِ»

مادر جان! آن هنگام كه در عزای كشته شدن حسینت در كنار فرات می‌گریی

«نوحِی علی مَن ناضَلوا و جاهَدوا ضِدَّ الطُّغاةِ»

از داغ آن‌هایی كه علیه ظلم و طاغوت ایستادند و جانانه جنگیدند نیز نوحه بخوان!

«یا قُرَّةَ عینِ الاوصیاءِ»

ای نور چشم تمام اوصیا

 

«أدعوكِ دَوماً هذا نِدائی»

دائما تو را می‌خوانم، این ندای من است

«صلَّی علیكِ ربُّ السَّماءِـ

پروردگار آسمان بر تو درود می‌فرستد

«فاطمة، یا بَضعةَ المصطفی فاطمة

فاطمة، تبكی لَكِ عینُ الوَفی»

فاطمه، ای پاره تن مصطفی فاطمه، دیدگان وفا در عزای تو می‌گریند

«أدعو و دمعُ العین ِ لِلكونِ صَدَی آه ٍ واویلاه»

صدایت می‌زنم و اشك چشمم به سمت جهان پژواك می‌شود

«یا بنتَ من یَجری بكفَّیهِ النَّدَی آه ٍواویلاه»

ای دختر پیامبری كه بارش باران به اشاره دست‌های اوست

«سالَت دماء ُالشّیعةِ مِن قلبِ بحرینِ الحزینِ»

اینك این خون شیعه است كه از قلب اندوهگین بحرین جاری می‌شود

«و هذه أَبنائُكِ تدعُوكِ یا أُمَّ الحسین»

این‌ها فرزندان تواند ای مادر حسین كه تو را می‌خوانند

«زهراءُ دَومًا قَلبی یُنادی»

دل من همیشه تو را می‌خواند یا زهرا!

«یا بَضعةً مِن خیرِ العبادِ»

ای پاره تن بهترین بندگان

«ذِكراكِ رمزٌ لِلاتّحادِ»

یاد تو رمز اتحاد ماست

«فاطمة، یا بَضعةَ المصطفی فاطمة

فاطمة، تبكی لَكِ عینُ الوَفی»

فاطمه، ای پاره تن مصطفی فاطمه، دیدگان وفا در عزای تو می‌گریند

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 622 زمان : نظرات (0)

 

علی تنها مونده میون بی خبرا

اومدن پشتِ درِ خونه خیرِسرا

داره حق گُم میشه ...تو دود آتیشِ... فتنه گرا

تازه روضه ی دَر شد اول درد سرا

پَر آتیش کوچه رسیده به بال و پرا

آی کسی نیست این دور ورا

دود... آتیش.... تنها... زهرا

غم ....غربت.... مولا ....تنها

یازهرا ... زهرا ...زهرا

فاطمه میگیرِ حق ِ همسرشو

فاطمه تنها نمیزاره رهبرشو

آتیشَم گریون ...وقتی میسوزونه ...چادرشو

هدیه به خدا میده غنچه ی پَرپَرشو

خدا میخره غربت محسن و مادرشو

شهیدای حیدرشو

خون.... گریون ....دریا..... زهرا

عشق.... مجنون.... لیلا ...زهرا

یازهرا... زهرا ...زهرا...

تازه روضه ی دَر شده اول دردسرا

پَر آتیش کوچه رسیده به بال و پَرا

کسی نیست این دور ورا

دود ...آتیش... تنها ...زهرا

غم ...غربت ....مولا... زهرا

دود بود و دود بود و دود بود

گُل میان آتش نمرود بود

باغبان بود و خزانِ باغ شد

میخ در کم کم زه آتش داغ شد

وا علی

داره میسوزه تو آتیش ناموس خدا

زیر تیغِ گَردن حیدر وا ابَتا

دل مادر می ره تا دم تصویر کرب و بلا

پیش خیمه و مَعجر و مَقتل و آتش و دود

مثل کوچه و چادر و مادر و روی کبود

مگه عباس اونجا نبود

حسین..

گاه ...سیلی ...دختر ...زهرا

رو ...نیزه ....راس... شهدا

راس حسین به نیزه ها

آتیش زدن به خیمه ها

 

 

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 539 زمان : نظرات (0)

میان آتش هم من از ولی گویم
نفس نفس هر دم علی علی گویم
آن طرف: لشکرِ بی حیاها همه
این طرف: فاطمه... فاطمه ...فاطمه...
میرسد صدای او
من فدای حیدرم
تا شوم شهیدِ عشق
در دفاع از این حرم
فاطمه یا فاطمه...
اگر مرا دشمن... شود همه دنیا
نمیگذارم من... علی شود تنها
آن طرف: هیزم و آتش و همهمه
این طرف: فاطمه ... فاطمه ... فاطمه ...
تا نفس بُوَد مرا
دم زنم زِ مرتضی
گرچه بین کوچه ها
کربلا شود به پا
فاطمه یا فاطمه...
شده چه غوغایی ... زِ روضه یِ زهرا
به فصلِ شیدایی... میانِ سنگرها
بر لبِ عاشقان هر دم این زَمزَمه
فاطمه ... فاطمه ...فاطمه ... فاطمه ...
بر لب عاشقان....
به یاد شهدا که پشت لباساشون مینوشتن:
میروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم....
یاد کوچه ای غریب
آتشی زند به جان
کوچه های شهرمان
شد به نام عاشقان
فاطمه یا فاطمه...

 

تعداد صفحات : 7

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 19
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 333
  • آی پی دیروز : 742
  • بازدید امروز : 2,707
  • باردید دیروز : 5,435
  • گوگل امروز : 15
  • گوگل دیروز : 37
  • بازدید هفته : 30,829
  • بازدید ماه : 93,931
  • بازدید سال : 1,136,072
  • بازدید کلی : 19,641,900